نویسنده: محمدحسن قدردان قراملکی




 

یکی از شبهات اهل سنت (1) بر امامیه نسبت غلو و افراط‌گرایی در تعریف و تحلیل امامان است که یکی از مصادیق آن ورود روایات متعدد در تعریف و تمجید امامان است که در آنها از امامان به عنوان عامل و علت حفظ و بقای زمین و آسمان‌ها تعبیر شده است، مانند: «یا آدم لولاهم بما خلقتک و لما خلقت النار و العرش و الکرسی و اللوح و القلم». (2)
در حالی که امامان مانند افراد عادی جامعه هیچ نقشی در تکوّن و بقای عالم ندارند. افزون بر اینکه اگر امام عامل حفظ زمین و آسمان‌هاست، این سؤال مطرح می‌شود که در زمان‌های پیش از امامان‌، عامل حفظ و بقای عالم کی بوده است؟

تحلیل و بررسی

این شبهه از عدم شناخت مقام امامت و جایگاه امامان نشئت می‌گیرد، به نظر می‌رسد خواننده فاضل با مطالعه روایات و آیات وارد در تبیین جایگاه امامت و امامان از پاسخ شبهه فوق برمی‌آید. با این حال در نقد این شبهه به نکات چندی اشاره می‌شود:

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان غایت خلقت:

در فلسفه برای تحقق یک فعل یا ایجاد شیءای چهار علت (فاعلی، مادی، صوری و غایی) ذکر می‌شود، مثلاً علت فاعلی مدرسه، بناء و کارگران، علت مادی آن، مصالح ساختمانی، علت صوری آن نقشه خاص آن و علت غایی آن دانش‌آموزان و تعلیم و تربیت آنان است. خواننده عزیز به خوبی می‌داند غرض و غایت از احداث مدرسه و این همه هزینه برای آن علت غایی یعنی تحصیل دانش‌آموزان است. لازمه علت غایی این است که اگر متولیان مدرسه از پیش می‌دانستند که هیچ دانش‌آموزی وجود ندارد یا در آن مدرسه تحصیل نخواهد کرد، اصلاً به احداث مدرسه دست نمی‌زدند. پس می‌توان گفت اگر دانش‌آموزان نبودند، مدرسه از اول ساخته نمی‌شد و اگر در این اثنا نیز به علل هیچ دانش‌آموزی یافت نشود، چنان‌که در بعضی روستاها به دلیل ترک اهالی منطقه یا وجود مدرسه مناسب‌تر در ناحیه دیگر، مدرسه قبلی تعطیل، و به مرور زمان به مخروبه تبدیل می‌شود و یا کاربرد آن عوض می‌شود. بنابراین اگر دانش‌آموزان نبودند یا نباشند مدرسه‌ای هم نخواهیم داشت.
از طرف دیگر در روایات متعدد نبوی- که در منابع فریقین گزارش شده است- تأکید شده که وجود اهل‌البیت (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دوازده امام) فلسفه و غایت آفرینش کل عالم امکان است و تصریح شده که اگر وجود آنان نبود، خداوند هم جهان را نمی‌آفرید.
انس‌بن مالک در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش می‌کند وقتی چشم آدم به اساس پنج تن (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین) در ساق عرش افتاد، از خداوند درباره آنان پرسید، خداوند در جواب فرمود:
یا آدم لولاهم لّما خلقتُ النار و العرش و اللوح و القلم. (3)
با این نگاه به وجود اهل بیت و امامان روشن می‌شود وجود نورانی آنان غایت و هدف اساسی اصل آفرینش عالم بوده است و اگر فرضاً تصور شود وجود آنان از اول در عالم نبود یا وجود آنان در عالم نباشد، اصلاً خلقتی در میان نخواهد بود یا در صورت خلقت آن نابود خواهد شد. بسان مدرسه که با نبود دانش‌آموزی مدرسه وجودی نخواهد داشت.
از این‌رو می‌توان مدعی شد وجود ائمه هدی هم در اصل صدور و آفرینش و هم در بقای عالم نقش مهم و کلیدی ایفا می‌کنند و لذا واقعاً با وجود آنان عالم به بقای خود ادامه می‌دهد، چنان‌که با نبود آنان (از باب انتفاء معلول با انتفاء علت غایی) عالم نیز به نیستی مبدل می‌شود. و لذا در روایات نبوی آمده است که:
اهل البیتی امان اهل الأرض. (4)
امام علی (علیه السلام)- برحسب نقل منابع اهل سنت- از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می‌فرماید که:
اهل بیتی أمان لأهل الأرض فاذا ذهب اهل بیتی ذهب اهل الأرض. (5)
روایات دیگر با عنوان «اهل البیتی امان امتی» بسیار در کتب اهل سنت وارد شده است. (6)
امام زین‌العابدین (علیه السلام) در حدیث بلند- که در منابع اهل سنت آمده است- می‌فرماید:
نحن امان اهل الأرض کما ان النجوم امان لأهل السماء و نحن الذین بنا یمسک الله السماء اَن تقع علی الارض الا باذنه و بنا یمسک الأرض اَن تمید باهلها ... ولولا ما فی‌الأرض منّا لساخت الأرض باهلها. (7)
اصل ورود روایات در این مضمون به حد تواتر معنوی می‌رسد و از جهت صدور و سند جای بحث نیست. با ضمیمه نمودن یک بحث عقلی و فلسفی که جایگاه علت غایی در وجود و بقای فعلی یا شیءای مؤثر و دخیل است بلکه به آن جایگاه خود روایات نیر تصریح کرده‌اند، از آن برمی‌آید که اعتقاد شیعه در توصیف امامان خود به عامل و علت آفرینش هستی عالم امکان از جهت علت غایی هم مطابق عقل و فلسفه هم مطابق روایات صریح پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد که چنین روایاتی موجب می‌شود اهل سنت نیز بر مضمون آنها اعتقاد بورزند.
برخی از فلاسفه شیعه مانند صدرالمتألهین با تمسک به برهان غایی این نظریه را در تفسیر روایات موضوع بحث ارائه نمودند. (8)

2. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان واسطه فیض الهی:

برحسب روایات متعدد نبوی- که در منابع فریقین مذکور است- روح و حقیقت نورانی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت نخست وجودهای الهی‌اند که نقش واسطه و انتقال فیض الهی به دیگر وجودها را دارند که این نقش هم در حدوث و هم در بقا محفوظ است. عرفا از این مسئله به ظهور و تجلیات مختلف و فلاسفه به علت‌های میانجی و عقول ده‌گانه (در فلسفه اشراق) تعبیر می‌کنند.
با این نگاه عرفانی و فلسفی به مراتب وجود- که ریشه در روایات نبوی دارد- نقش ائمه در حدوث و بقای عالم امکان روشن می‌شود که وجود آنان نه تنها به عنوان علت غاییه بلکه به عنوان علت فاعلی (به بیانی عرفانی و حکمت متعالیه) نقش مهمی ایفا می‌کنند که در لسان روایات از آن به بقای زمین و آسمان‌ها به وجود ائمه و نابودی آن با نبود آن بزرگواران تعبیر شده است.
پاسخ فوق یک رویکرد عرفانی است که عرفا معتقدند وجود عالم در هر دوره‌ای بر یک قطب و انسان کاملی متقوم است.
مصداق این انسان کامل و قطب در دوره پیامبران، خود پیامبران بودند که با اختلاف مراتب کمالی پیامبران، برترین پیامبران در هر عصری دارای مقام قطب خواهد بود. عرفا معتقدند در دوره وفات پیامبر، با نبود آن خداوند بعضی پیامبران را با قدرت الهی زنده نگه داشته تا زمین از حجت الهی خالی نماند. محی‌الدین الیاس، ادریس، عیسی و خضر [بنابر قولی که وی پیامبر باشد] را از مصادیق قطب می‌دانند. (9)
مصداق قطب و انسان کامل در دوره خاتمیت اسلام امامان معصوم و حضرت مهدی (عج) می‌باشد که با امر و قدرت الهی زنده و قوام آن به وجود آن حضرت متقوم است.

3. پیامبر و امامان واسطه معرفت الهی و دینی:

فلسفه آفرینش انسان شناخت خداوند و عبادت در برابر اوست تا بدین‌وسیله انسان مراتب کامل را طی نموده و به مقام ربوبی و سعادت جاودانه نزدیک شود.
این هدف و غایت با شناخت پیامبران و شریعت الهی حاصل می‌شود که بر یک سری راهکارها و باید و نبایدها مشتمل است. پیامبران و امامان از جهت علمی و عملی در قله رفیع شناخت الهی قرار دارند و دیگر انسان‌ها باید با شناخت چنین انسان‌هایی ملتزم عملی به مواعظ و راهکارهای آنان خود را به هدف خلقت خودشان نزدیک کنند. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
ما زالت الارض الا و لله فیهما الحجة یعرّف الحلال و الحرام و یدعوالناس الی سبیل‌الله. (10)
بر این اساس شناخت خداوند و طی طریق تکامل و سعادت با شناخت و پیروی پیامبران و امامان حاصل می‌شود و اگر وجود آنان در هستی نباشد، فلسفه خلقت انسان یعنی شناخت الهی نیز تحقق نخواهد یافت و با عدم تحقق علت غایی، مقدمه آن یعنی اصل خلقت انسان نیز جامه‌ی وجود نخواهد پوشید.
از این رو می‌توان گفت حجت‌های الهی یعنی پیامبران و امامان در دوره خاتمیت یگانه منبع و واسطه معرفت‌بخشی دینی به انسان‌ها هستند و در صورت نبود آنان، خلقت انسان نیز بی‌معنا و لغو خواهد شد (11) و لذا در روایت وارد شده است که اگر در زمانی امامی نباشد هستی وجود انسان‌ها نیز در بوته عدم قرار می‌گیرد، با این رویکرد و مبناست که در روایات وارد شده که با رحلت آخرین امام معصوم و خالی‌شدن زمین از حجت الهی نقطه آفرینش و حیات انسانی به پایان رسیده و قیامت شروع خواهد شد. (12).
حاصل آنکه شبهه چگونگی علت بقای عالم بودن امامان با رویکرد نقلی و عقلی قابل دفع است که به سه پاسخ اشاره شد. البته برخی از قدمای متکلمان امامیه در پاسخ اشکال به نوعی تسلیم اشکال شده و نظریه علت بقای عالم بودن امامان را به غالیان نسبت دادند (13) که چنین پاسخی از عدم تکامل و نحو علم کلام در آن اعصار حکایت می‌کند که امروزه این ضعف با بهره‌مندی علم کلام از عرفان و فلسفه خصوصاً فلسفه متعالیه جبران شده است که پاسخ دوم محصول این تحول است.

پاسخ شبهه حافظ جهان پیش از امامان

از مطالب پیشین چگونگی قوام آسمان‌ها و زمین در اعصار پیش از امامان نیز روشن می‌شود، چراکه با توجه با پاسخ اول (پیامبر و امامان غایت خلقت) وجود غایت لازم نیست از مرحله اول و آغازین فعل مقدمه تحقق داشته باشد، بلکه چنان‌که از غایت اسم برمی‌آید آن غایت و نهایت خلقت است. پس وجود امامان در اعصار پیشین لازم نیست.
پاسخ دوم (پیامبر و امامان واسطه فیض الهی) نیز وجود نورانی پیامبر و امامان را نه در این دنیا بلکه در عالم ارواح و انوار و به تعبیر روایی و عالم عقول به تعبیر فلسفی لازم می‌دانست که آن نیز محقق است.
پاسخ سوم (امامان واسطه معرفت دینی) ناظر به وجود مادی امامان در دنیاست که از این طریق سرچشمه معارف دینی بودند. پس مقصود روایات که اگر امامی نباشد زمین اهلش را فرومی‌برد، امام در دوره خاتمیت اسلام است که در دوازده امام منحصر است.
افزون بر آن می‌توان گفت مقصود از امام مطلق حجت الهی است که شامل پیامبران هم می‌شود و آنان نیز حجت الهی و مبیّن احکام حلال و حرام بودند.
شبهه فوق به ولایت تکوینی ناظر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر. ک: قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج 20، ص 18؛ مدرسی طباطبایی، مکتب در فرایند تکامل، صص 40 و 62 به بعد.
2. تاریخ بغداد، ج1، ص 247؛ تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص 170؛ موسوعة الأمامة فی نصوص اهل السنة، ج3، صص 69، 304 و 400.
3. تاریخ بغداد، ج1، ص 247؛ تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص 170؛ فرائدالسمطین، ج1، ص 36، نقل از: موسوعة الامامة، ج3، ص 304.
4. سمهودی، جواهرالعقدین، ج2، ص 119، به نقل از موسوعة الأمامة، ج3، ص 295.
5. فرائدالسمطین، ج2، ص 252؛ فضائل‌الصحابة لأحمد، ج2، ص 671.
6. ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج40، ص 20؛ المعجم الکبیر، ج7، ص 22؛ مسندالصحابه، ج2، صص 167 و 170.
7. فرائدالسمطین، ج1، ص 45؛ موسوعة الأمامة فی نصوص اهل السنة، ج5، ص 286.
8. «الأرض و ما فیهما انما خلقت لأجله و کل ما خلق لأجل شیء فمتی لم یکن لم یکن ذلک الشیء ... لساخت الأرض ای الهک و سقطت عن درجة وجوده الکونی علة غالیة لوجودها»، (صدرالمتألهین، شرح اصول کافی، کتاب الحجة، صص 488 و 502 و جعفر سبحانی، کلیات فی یم الرجال، ص 422).
9. الفتوحات، ج2، ص 5.
10. کافی، ج1، ص 178.
11. «ان الحجة یعرّف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الی سبیل‌الله ... و انه لولاه لما عرف الحق من الباطل» (جعفر سبحانی، کلیات فی علم‌الرجال، ص 422).
12. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «انّ آخر من یموت الامام لئلا یحتج احد علی الله عزّوجلّ انه ترکه بغیر حجة الله علیه». (کافی، ج1، ص 180).
13. سیدمرتضی در پاسخ شبهه فوق از طرف عبدالجبار می‌نویسد: «فلیس نعرفه قولا لأحد من الأمامیة تقدم و لاتأخر الا اَن یرید ما تقدم حکایته من قول الغلاة» (الشافی، ج1، ص 2).

منبع مقاله :
زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایران‌شناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل